ذهنیان: همه ساکنین ذهن را، ذهنیان مینامیم. در اصل ذهنیان، همان الگوهای ما هستند که قبلا کمی با آنها آشنا شدهایم.
حال، چگونه ذهنیان را از آلودگیها دور نگه داریم؟
الف- کنترل ورودیها ب- کنترل خروجی ها
کنترل ورودیها
در هر شبانهروز انبوهی از اطلاعات، بدون هیچ فیلتری وارد ذهن ما میشوند. بهنوعی هر آنچه که می بینیم و یا می شنویم، همچون بذری در ذهن ما کاشته شده و تا زمانی که شرایط مناسب فراهم است، رشد میکنند. پس لازم است به صورت پیوسته از ورودیها مراقبت کرده و آلودگیها را از آن بزداییم.
برای اینکار بهتر است با این دو توصیه شروع کنیم:
توصیه 1- از دریافت ورودیهای نامناسب حذر کنیم.
چه تصاویر و فیلمهایی میبینیم؟ چه اخباری را دنبال میکنیم؟ چه موسیقیهایی را میشنویم؟ اگر میخواهیم، ذهن متعادلتری داشته باشیم، لازم است خوراک سالمتری برای خود فراهم کنیم!
برای اینکار میتوانیم با کاهش زمان استفاده از رسانههای اجتماعی شروع کنیم.
اطلاعات زیادی در رسانههای اجتماعی وجود دارد و این وظیفه ماست که تعیین کنیم مایلیم چه چیزی را ببینیم. اگر حواسمان نباشد، آرامآرام تبدیل به مصرف کنندهای برای اهداف تبلیغاتی کارگردانان پشت صحنه خواهیم شد.
2-از جمعهای ناصالح دوری کنیم
زمانی که کلام ناصالحی را میشنویم، آن کلام، ارتعاش نامناسبی را وارد دنیای درون ما میکند و دیر یا زود ذهنِ ما آن ارتعاش را در کلام و رفتارمان کپی خواهد کرد.
پس زیباتر است، از جمع هایی که غیب، بدگویی و دروغ در آنها رایج است، فاصله بگیریم و زمان خود را با جمعهای صالحتر بگذارنیم.
*** در جمعهای خانوادگی، برای پرهیز از غیبت و بدگویی، بهتر است جمع را به یک فعالیت مثبت همچون بازی کردن ترغیب کنیم.
بخش دوم: کنترل خروجی ها
آموختیم که چگونه می توانیم ورودی های ذهن خود را کنترل کنیم. اما برای بهداشت ذهنیان لازم است به کیفیت «خروجی ها» نیز توجه کنیم.
اما چطور این کار را می کنیم؟
برای اینکار فرض کنید ما نوازنده ای هستیم که هر لحظه در حال نواختن موسیقی با نت های موجود در دنیای درونمان و انتشار آن به پیرامونمان هستیم.
ما «حال درون» خود را که حاصل احساسات و افکارمان است، از طریق کلام و رفتار خود در دنیای پیرامون منتشر می کنیم. گویی در هر نفس، افکار و احساسات ما، چه مکنده چه دمنده، سوار بر دم و بازدم ما شده و در عالم منتشر می شوند.
حال چطور خروجی هایمانرا پالایش کنیم؟
برای اینکار بهتر است با این چهار توصیه شروع کنیم.
1- کلام را هرز استفاده نکنیم!
آنچه در درون ماست از طریق کلام و لحن ما به دنیای پیرامون راه پیدا کرده و منتشر می شوند و کائنات به تناسب با آن به ما پاسخ می دهد. پس کلام را نابجا، ناصحیح و یا نازیبا استفاده نکنیم و نیک گفتار باشیم!
2- مثبت اندیشی را بیاموزیم و نیک پندار باشیم!
متاسفانه اغلب افکار ما در شبانه روز مکنده یا همان منفی هستند! باید یاد بگیریم که به اتفاقات و نتایج مثبت نیز تفکر کنیم و اینطور مثبت اندیشی را در ذهنمان تقویت کنیم.
به قول جناب مولانا
گر گل است اندیشه تو، گلشنی
ور بود خاری، تو هیمه گلخنی
3- الگوهای ناصالح خود را اصلاح کرده و نیک کردار باشیم!
آموختیم که برای تغییر رفتار لازم است الگوهای ناصالح پشت رفتارهایمان را شناسایی کرده و آنها را با الگوهای صالح جایگزین کنیم.
4- شکرگزاری را تمرین کنیم!
اگر خوب دقت کنیم در می یابیم که اغلب اوقات، تمرکز ما روی نداشته هایمان است، به نوعی این الگو در ذهن ما شکل گرفته که باید همیشه «طلبکار باشیم» تا چیزی به ما داده شود و اینگونه است که از داشته ها و برکاتی که در زندگی مان جاری است، غافل مانده و زندگی را به کام خود و عزیزانمان تلخ می کنیم.
فراموش نکنیم که پالایش ورودیها و خروجی امری دائمی است و به وسیله آن است که می توانیم صاحب ذهنی متعادلتر و زیباتر شویم.
سه الگوی صالح که نیاز داریم در ذهنیان خود پرورش دهیم!
آموختیم که برای اصلاح «الگوهای ناصالح» لازم است که در کنار آنها «الگوهای صالح» بکاریم و از آنها استفاده کنیم تا جایگزین الگوهای ناصالح شوند.
در ادامه با سه الگوی صالح آشنا خواهیم شد که اگر آنها را بکاریم، بسیاری از الگوهای ناصالح ما را در مسیر اصلاح قرار خواهند داد:
1- صداقت با خود:
صداقت داشتن با خود، یعنی چشمان مان را نسبت به وقایع، بینا و دلهامان را نسبت به حقایق باز نگه داریم؛ اما متاسفانه اغلب برای فرار از مسئولیت دروغ گفتن را انتخاب کرده و اینطور در بند دروغهای خود گرفتار میشویم و زمانی که دروغ در ما به عادت تبدیل شود، دیگر تشخیص واقعیت از غیرواقعیها برایمان دشوار و چه بسا غیر ممکن خواهد شد.
* صداقت با خود، باعث باز شدن «چشم الگوبین» ما می شود
* صداقت با خود باعث افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس در ما می شود
* صداقت با خود باعث داشتن احساس بهتر، نسبت به خودمان می شود
2- ادب: ادب به معنای عدم فراموشی نسبت به «حضور در محضر اوست». ادب دیدن «کلِ واحد» و کنار گذاشتن منیت است. ادب رعایت حدود و مرزها و کران هاست. ادب باعث می شود ظلم نکنیم و قدر و اندازه خود را بشناسیم.
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم
آن ز بی باکی و گستاخی ست هم
هرکه بی باکی کند در راه دوست
ره زن مردان شد ونامرد اوست
«مولانا»
3- حرمت حروف را نگاه داریم!
به کلام خود توجه کنیم و از به کاربردن حروف و کلمات مکنده و هرز بپرهیزیم و ادراک کنیم که اثرات کلام ما تا ابد در عالم منتشر می شود.
پس به قدر نیاز از کلمات استفاده کنیم، از زیاده گویی بپرهیزیم و سکوت را تجربه کنیم!