پیشتر با مفهوم «امکان الوجود» آشنا شدیم، کرانی که پادشاه خلق کرد تا وجودات امکان وجود یابند.
اگر امکان الوجود را دایرهای تصور کنیم، لایه مرزی این دایره را «باند اتحاد» یا «شالیک» مینامیم، که «خویشتنهای خویش» در آن حضور دارند.
از این باند که گذر کنیم وارد «جهانهای دوگانه» میشویم، جهانهایی با قطبهای متضاد که در نگاه اول با هم در جنگاند ولی در حقیقت هر دو در هماهنگی کامل با باند شالیک بوده و به نوعی متحد هم هستند.
سرما و گرما پایه تضاد این قطبها را شکل میدهد و بر تمام ساکنین آن تأثیر گذارند.
اما در جهانهای دوگانه دو قطب دیگر نیز وجود دارند که فقط بر مختارین اثر گذارند. (منظور از مختارین، آنهایی هستند که دارای اختیار و اراده بر خواستنِ خواسته میباشند)
یکی از این دو قطب طیب نام دارد و دیگری خبیث، که معمولاً رهروان عالم معنا آنها را تحت عنوان نور و تاریکی میشناسند.
خَرفروشانه یکی با دگری در جنگند
لیک چون وانگری مُتَّفق و یک کارند همچو خورشیدْ همه روزْ نظر میبخشند